×

9 مدل تعريف (Definition) در پژوهش

به این مطلب امتیاز دهید

تعريف (Definition) در پژوهش

تعاريف واژه‌ها و اصطلاحات در تحقيق

عبارات علمي، معمولاً بر حسب اصطلاحاتي مانند جرم، نيرو، وزن، هوش، اضطراب، انگيزه و …شرح داده مي‌شوند. اين اصطلاحات براي اين که کامل و کافی باشند، بايد داراي معنی های واضحی باشند؛ تا مطمئن شویم که عبارات آنها به نوعی مناسب، آزمون‌پذير هستند و مي‌توان آنها را در کار تبديل، پيش‌گويي و پس‌گويي، به کار برد.

پیشنهاد مطالعه: انجام پایان نامه ارشد و دکتری با چاپ مقاله

تعریف در پژوهش

 

معمولاً براي اشاره به هر چيز خاص، نام، نشانه، يا الگوی خاصی  به کار مي‌رود. اما بين اين نشانه ها و مفهوم ها که اين نشانه ها بعنوان نماينده آنها هستند، تفاوت وجود دارد. علت اساسي وجود این ابهام در بسياري از مسائل،  وجود واژه‌ها و اصطلاحاتي است که به نوعی مبهم تعريف شده‌اند. گاهي بعضی از مسائل که به ظاهر حل‌نشدني هستند، به دليل آشکارنبودن مفاهيم شان است و اگر بدانيم که هدف از اصطلاحات يا کلماتی که در بيان آنها به کار رفته، چيست، حل‌شدني خواهند بود.

دو نکته در تعاريف واژه

  1. تعاريف بايدگونه ای باشد که فضاي مفهوم به طور پايدار ثابت شود؛ تا همه از آن مفهوم، فقط يک چیز را درک کنند و امکان تغيير مفهوم و تعابیر گوناگون از آن، وجود نداشته باشد
  2. تعاريف بايد به نوعی دقيق باشد که بتوان آن مفهوم را به سادگي بیان کرد؛ بدين معني که صفات و اصطلاحاتي که براي تعريف يک واژه به کار گرفته مي‌شوند، بايد دقيقاً تعريف شده، داراي فضاي مفهومي مشخص و صريحي باشند؛ به طوري که از يک سو از نظر تجربي قابل بررسي باشند و از سوي ديگر، نتوان آنها را به روش‌هاي گوناگون تعبير نمود.

اکنون سؤالات زير مطرح مي‌شوند

الف) به چه ترتيب و از چه راه‌هايي مي‌توان يک مفهوم را تعريف و معني و فضاي آن را مشخص کرد؟
ب) کدام يک از اين راه‌ها، بر ديگري برتري دارد و اين برتري، بر مبناي چه قوانینی است؟
به طور کلي بايد گفت که «تعريف، قضيه‌اي است که ماهيت يا خاصيت يک پديده يا مفهوم را بيان مي‌کند و به وسيله آن، مي‌توان به معاني يک پديده يا مفهوم پي برد»

دسته‌بندي تعاريف واژه‌ها در تحقيق

در يک دسته‌بندي، تعاريف واژه‌ها در تحقيق، به شرح ذيل است:

  • تعاريف مفهومي
  • تعاريف اسمی
  • تعاريف تحليلي
  • تعاريف تجزيه‌اي
  • تعاريف چند مرحله‌ای
  • تعاريف واقعي
  • تعاريف عملياتي
  • تعاريف عملياتي اندازه‌پذير
  • تعاريف عملياتي تجربي

تعاريف (Definition) مفهومي

هر گاه در تعريف يک مفهوم يا سازه، از ساير مفاهيم و سازه‌ها استفاده شود، آن را تعريف مفهومي (وصفي) مي‌گويند. تعاريف مفهومي، همان شرح‌هايي هستند که معمولاً در فرهنگ واژه‌ها آورده مي‌شوندضرورت اين تعاريف، به خاطر محدود کردن اوليه معني يک لغت است که تعاريف متعدد دارد و در تحقيق، به يکي از آن معاني نياز داريم.

تعاريف مفهومي، بايد داراي شرايط زير باشد:

  • معرف ويژگي‌هاي منحصر به فرد، يگانه يا کيفيت چيزي باشد که تعريف آن مورد نظر است.
  • تعاريف مفهومي بايد جامع باشد (شامل همه افراد نوع شود) و هم مانع باشد (و مواردي را که مورد پوشش تعريف نيست، شامل نشود).
  • تعاريف نبايد متسلسل (دوري) باشد؛ يعني نبايد جزئي از خود چيز مورد تعريف را در بر گيرد.
  • تعاريف بايد مثبت تعريف شود؛
  • در تعاريف، اصطلاحات، بايد روشن و بدون ابهام باشند .

تعريف (Definition) چيست؟

تعاريف (Definition) اسمي

اين نوع تعاريف، چيزي درباره واقعيت بيان نمي‌کند و مزيت آن، اين است که براي مشخص‌تر شدن معاني واژه‌ها مفيد است و سوءتفاهم‌ها‌ي احتمالي را برطرف مي‌کند؛ مثل کاربرد کلمه سازمان، به جاي تکرار شخصيتي حقوقي که در بر گيرنده امکانات سخت افزاري، نرم‌افزاري و مغزافزاري است

تعاريف (Definition) تحليلي

مفاهيم گرفته شده از زبان عاميانه، گاهي از نظر گروه‌هاي مختلف جامعه، داراي معاني کاملاً متفاوتي مي‌باشند؛ بطوري که اگر شخصي از يک گروه بخواهد آن واژه را در گروه ديگر به کار برد.

با سوءتفاهم و يا عدم تفاهم روبه‌رو خواهد شد و در صورتي که قرار باشد ارتباط و روابط اجتماعي بين اعضاي گروه‌ها به وجود آيد؛ (مثلاً وقتي پژوهش‌گري از يک گروه يا جامعه‌اي، بخواهد در جامعه ديگري غير از جامعه خود، تحقيق کند)، لازم است معاني واژه‌هاي مورد استفاده (مثلاً در يک پرسش‌نامه) را قبلاً بررسي کرده، معاني معمول آن واژه‌ها را در گروه يا جامعه مورد نظر، تعيين نمايد.

تعاريف (Definition) تحليلي (همپل):

«همپل» اين گونه بررسي و تعيين معاني را «تحليل معني» و «اوپ» آنها را «تعاريف تحليلي» مي‌نامد و تفاوت آن با تعاريف اسمي، در اين است که تحليل معني يا تعاريف تحليلي، يک امر قراردادي نيست؛ بلکه يک امر تحقيقي است؛ يعني به صورت تجربي بررسي مي شود که فلان واژه در بين افراد يک جامعه، داراي چه معنايي است و به اين جهت، در تعريف تحليلي، برعکس تعريف اسمي، درباره يک امر واقع شده (واقعيت) صحبت مي‌شود.

مورد استفاده «تحليل معني»، فقط هنگام تحقيق در جوامع و فرهنگ‌هاي متفاوت نيست، بلکه براي تثبيت معني واژه‌هايي که با مفهوم‌هاي متفاوت در يک جامعه متداول هستند و يا پي بردن به فضاي مفهوم يک واژه نامشخص در يک يا چند جامعه نيز کاربرد دارد.

تعاريف (Definition) تجزيه‌اي

بسياري از واژه‌ها در تحقيق، فقط از طريق تعاريف اسمي يا تعاريف تحليلي مشخص نمي‌شوند؛ بلکه براي تعيين فضاي مفهومي آنها، روش‌هاي ديگري لازم است. تعريف تجزيه‌اي، روشي نسبتاً دقيق است که واژه مورد نظر را به طور کاملاً صريح و مشخص محدود مي‌سازد.

اين نوع تعاريف که در آغاز به وسيله کارناپ نشان داده شد و در علوم اجتماعي بسيار معمول است، مبتني بر جريان «محرک – پاسخ» مي‌باشد؛ بدين ترتيب که به يک عده از افراد، محرکي (مثلاً به صورت يک سؤال) داده مي‌شود و بر مبناي عکس‌العمل‌هاي آنها در مقابل اين محرک، به آنها يک صفت داده مي‌شود. تقريباً همه «سؤالات» يک پرسش‌نامه و به ويژه مقياس‌هاي سنجش گرايش، تعاريف تجزيه‌اي هستند

تعاريف (Definition) چند مرحله‌اي

برخي از واژه‌هاي تحقيق، به علت موارد استفاده گوناگون، داراي فضاي مفهومي نسبتاً وسيعي هستند که نمي‌توان آنها را با تعاريفي خاص، محدود و مشخص کرد؛ مانند واژه «سازمان» که شامل مفاهيمي مانند وزارت‌خانه، واحد توليدي، بيمارستان، زندان، دانشگاه، مدرسه، ارتش و… مي‌شود و نيازمند يک تعريف چند مرحله‌اي است.

تعاريف (Definition) واقعي

اين گونه تعاريف که در کتاب‌هاي مختلف به آن اشاره مي‌شود، هدفش تعيين «ماهيت» يک واژه با سؤالاتي شبيه «يعني چه؟» يا «چيست؟» مي‌باشد؛ (مانند تربيت يعني چه و دموکراسي چيست؟). بدين ترتيب، ملاحظه مي‌گردد که لغت ماهيت، خود بسيار مبهم است و معلوم نيست که با سؤالات «يعني چه» و «چيست»، چگونه فضاي مفهوم واژه مورد نظر، تعيين مي‌گردد.

با کمي تأمل و تعمق، ممکن است راه‌هايي به نظر برسد که بتوان اين فضاي مفهوم را مشخص نمود؛ اما اين راه‌ها جز آن چه تا کنون گفته و بررسي شده‌اند، نخواهند بود. از اين رو، «تعاريف واقعي» به صورت يک تعاريف خاص، نمي‌تواند مورد استفاده واقع شود

تعاريف عملياتي (عملي)

تعاريف عملياتي، يک مفهوم و به بيان دقيق‌تر، يک متغير را به صورت اعمال و اموري که در مطالعه به عنوان معرف و معادل آن مشخص مي‌شوند، تعريف مي‌کند و اين امکان را فراهم مي‌آورد که مورد اندازه‌گيري قرار گيرند.

خصايص يا پيشامدهاي تجربي را که از طريق مفاهيم معرفي مي‌شوند، اغلب نمي‌توان به طور مستقيم مشاهده کرد؛ مثلاً مفاهيم قدرت، هوش و رضايت شغلي و به طور کلي، همه ويژگي‌هاي غيررفتاري (مانند ادراکات، ارزش‌ها و نگرش‌ها)، اموري مشاهده ناپذيرند. در اين گونه موارد، وجود تجربي يک مفهوم، بايد استنباط شود.

اين گونه استنباط‌ها از طريق تعاريف عملي که مفاهيم را با پيشامدهاي تجربي مجهز مي‌سازند، انجام مي‌شود.

ادامه تعاريف عملياتي (عملي)

تعاريف عملي، مجموعه روش‌هاي توصيف کننده فعاليت‌هايي است که انجام آنها به گونه تجربي وجود دارد. چنين تعاريفي، مفاهيم را لمس‌پذير مي‌کند و روش‌هاي اندازه‌گيري را که ملاک‌هايي براي کاربرد تجربي مفاهيم به دست مي‌دهد، طرح و خلاصه مي‌کند. اين تعريف، شامل دو دسته است:

تعاريف عملياتي اندازه‌پذير

اين نوع تعاريف، بيان‌گر شيوه اندازه‌گيري متغير مورد نظر است.

مثال:

مدير باهوش:

شخصي که فرصت‌هاي اقتصادي خوبي براي سازمان به دست مي‌آورد يا شخصي که مسائل کارکنان را به خوبي حل مي‌کند.

مدير پرخاش‌گر:

فردي که رفتارهايش جنبه نمايش و دعوا دارد؛ سر و صدا مي‌کند؛ بلند حرف مي‌زند و صحبت وي، حالت توهين به ديگران دارد.

تعاريف عملياتي تجربي

اين تعاريف، جزئيات دست‌کاري14 متغيري را که بايد به وسيله پژوهش‌گر صورت گيرد، مشخص مي‌سازد.

مثال ناکامي:

اگر به کارمندي يک عامل انگيزش نشان دهيم، فعلاً دور از دسترس او قرار دهيم، يک تعريف عملياتي تجربي انجام داده‌ايم.

مثال کشمکش رواني:

اگر دو فرد (يا افرادي) در موقعيتي قرار گيرند که همه آنها هدف مشترکي داشته باشند، ولي فقط يکي از آنها بتواند به آن هدف برسد.

تعريف‌هاي مفهومي و عملياتي:

سازه‌ها و متغيرها را مي‌توان به دو صورت «تعاريف مفهومي و تعاريف عملياتي» تعريف کرد. تعاريف مفهومي به تعريف يک واژه توسط واژه‌هاي ديگر اشاره دارد و به عبارت ديگر، در اين تعريف، از واژه‌هاي انتزاعي و ملاک‌هاي فرضي استفاده مي‌شود.

اين نوع تعاريف، به شناسايي ماهيت يک پديده کمک مي‌کند و نقش مهمي را در فرايند منطقي تدوين فرضيه‌ها ايفا مي‌کند. تعاريف مفهومي را بايد به تعاريف عملياتي تبديل کرده تا بتوان آن را مشاهده کرد؛ براي مثال، هوش را مي‌توان ظرفيت يادگيري، توانايي تفکر انتزاعي يا فعاليت فکري تعريف کرد. اين تعاريف مفهومي هوش، بايد به تعاريف عملياتي تبديل شود تا بتوان آن را مشاهده کرد.

تعاريف عملياتي

تعريف عملياتي، تعريفي است که بر ويژگي‌هاي قابل مشاهده استوار است. در اين بيان، عبارت «قابل مشاهده»، به نکته مهمي در تعريف عملياتي اشاره دارد.

تعاريف عملياتي، فعاليت‌هاي محقق را در اندازه‌گيري يا دست‌کاري يک متغير، مشخص مي‌سازد و به عبارت ديگر، تعاريف عملياتي، راهنماي محقق در کار و شيوه انجام آن است. محقق ممکن است با يک سري از سازه‌ها مثل يادگيري يا اضطراب، سر و کار داشته باشد؛ قبل از آن که وي بتواند آنها را به صورت تجربي مورد مطالعه قرار دهد، بايد تصميم بگيرد که چه نوع رويدادهاي قابل مشاهده‌اي معرّف اين سازه‌ها مي‌باشند.

ادامه تعاريف عملياتي

زماني که يک مفهوم يا سازه به صورت عملياتي تعريف شود، نشان‌گر‌ها و اعمالي که بتوانند اطلاعات مربوط به آن مفهوم يا سازه را فراهم کنند، مشخص مي‌شوند. تعريف عملياتي بايد طوري انجام پذيرند که اگر پژوهش‌‌گران مختلفي در شرايط مشابه، به اندازه‌گيري سازه يا مفهوم مورد مطالعه بپردازند، نتيجه يکساني به دست آورند.

بايد توجه داشت که تعاريف عملياتي سازه‌ها، به آساني صورت نمي‌گيرد؛ زيرا تنها يک تعريف تجربي از آنها وجود ندارد؛ براي مثال، پرخاش‌گري، در برخي شرايط، آسيب رساندن عمدي به ديگري تعريف مي‌شود.

انواع تعريف عملياتي

دو نوع تعريف عملياتي وجود دارد؛ تعاريف عملياتي اندازه‌پذير و تعاريف عملياتي آزمايشي.

تعاريف عملياتي اندازه‌پذير عبارت است از عملياتي که بايد انجام پذيرد تا اندازه‌گيري يک مفهوم يا سازه، ميسر شود؛ براي مثال، پيشرفت تحصيلي را مي‌توان با نمرات فرد در يک آزمون استاندارد شده، تعريف کرد يا اين که «مفهوم خود» را مي‌توان به وسيله پرسش‌نامه «ادراک لياقت از خود» که داراي ويژگي‌هاي روان‌سنجي (قابليت اعتماد و اعتبار) است، مانند پرسش‌نامه هارتر، تعريف کرد. برخي از نويسندگان تعاريف عملياتي اندازه‌پذير را نيز به دو دسته پويا و ايستا تقسيم مي‌کنند.

تعاريف عملياتي پويا

در تعاريف عملياتي پويا، محقق به ثبت چگونگي رفتار آزمودني‌ها در شرايط مورد بررسي مي‌پردازد؛

تعاريف عملياتي ايستا

در حالي که در تعاريف عملياتي ايستا، نتيجه يا برون‌داد رفتار آزمودني مشاهده مي‌شود؛

مثال

تعاريف عملياتي پويا در مورد هوش را مي‌توان بررسي فرايند تفکر فرد، هنگام مواجهه با مسئله بيان کرد و نمرات آزمودني‌ها در آزمون‌هاي ويژه هوش را به عنوان تعاريف عملياتي ايستا در نظر گرفت.

تعاريف عملياتي آزمايشي

عبارت است از ايجاد شرايط آزمايشي لازم (بر اساس نظريه‌هاي موجود)، براي بروز پديده مورد مطالعه که توسط پژوهش‌گر صورت مي‌گيرد؛ براي مثال، تعريف آزمايشي ناکامي به صورت عملياتي؛ عبارت از شرايطي است که در آن، فرد براي رسيدن به يک هدف، با مانع برخورد مي‌کند. با توجه به تعاريف عملياتي ارائه شده در تحقيق، مي‌توان مقياس اندازه‌گيري متغير را مشخص کرد.

 

منبع : گروه تحقیقاتی نخبگان برتر – آموزش انجام پایان نامه – انجام مقاله – انجام پروپوزال

آخرین بروزرسانی در تاریخ : 19 شهریور 1401 و ساعت : 04:27 ب.ظ

اشتراک این مطلب در شبکه های اجتماعی با دوستانتان

درج دیدگاه

[elfsight_click_to_call id="1"]